اخراج در سازمان ما تدریجی است
برگرفته از کتاب “فلسفه و رهبران کسب و کار” اثر “لیندزی داوسون”
Philosophy and Business Leaders by Lindsay Dawson
دوستی برایم تعریف میکرد که در سازمانشان، اخراج به شکل معمول و صریح اتفاق نمیافتد. بهجای یک گفتوگوی رودررو، یا حتی یک نامه رسمی، ناگهان متوجه میشوی گروه تلگرامی جدیدی برای تیم شکل گرفته که تو در آن نیستی. گروه قبلی همچنان پابرجاست، اما فقط نامش مانده؛ پیامی اگر بیاید، کمرمق و بیجان است، احوالپرسیهایی که بوی تعارف میدهند، نه همکاری.
میفهمی که خبرها، تصمیمها و تعاملهای واقعی، جای دیگریست. گروهی تازه که تو و چند نفر دیگر—که مثل تو کارشان عملاً تمام شده—در آن جایی ندارید. آن گروه سابق، حالا فقط نمادیست از حضوری که دیگر فعال نیست. گفت: “اخراج در سازمان ما تدریجی است؛ نادیده گرفته میشوی، طوری که انگار ناپدید شدهای.”
حرفش که تمام شد، در ذهنم رج زدم به سالهای آغازین کاری خودم. دیدم من هم چنین اشتباهی کردهام. اشتباهِ نادیده گرفتن. نداشتن شهامت برای اخراج محترمانه و شفاف. ادامه دادن یک صمیمیت ساختگی که مرگ تدریجیِ رابطهای انسانی را پنهان میکرد. و همانجا فهمیدم که مدیریت، چیزی نیست جز نوع نگاه ما به انسانی که در سازمان نفس میکشد. اینکه از نظر تو این انسان کیست، چقدر کرامت دارد، و جایگاهش در منظومه تصمیمگیری تو چیست، تعیین میکند که آیا شهامت گفتوگوی مستقیم را داری یا نه. آیا میتوانی با او بیپرده و با احترام سخن بگویی و اختلاف و خداحافظی را تاب بیاوری، یا ترجیح میدهی بگذاری سایهای از ترس و ابهام تا ابد در فضای کاری بماند.
کتاب فلسفه و رهبران کسبوکار نوشتهٔ لیندزی داوسون، دقیقاً دربارهٔ چنین موقعیتهاییست. دربارهٔ اینکه چطور هر رهبر باید نظام مدیریتیاش را بر اساس جهانبینی و فلسفه اخلاقی خود بنا کند. ارزش این کتاب در روشیست که ارائه میدهد؛ روشی برای پیوند دادن میان فلسفه، تعریف انسان در دورههای مختلف تاریخی، و مدلهای کسبوکار. مسیری که به تو امکان میدهد از دل اندیشههای فیلسوفان بزرگ، به سمت طراحی نظام مدیریتی منحصربهفرد خودت حرکت کنی. و نهفقط مدیریتی اثربخش، بلکه نظامی اخلاقی و انسانی برای تصمیمگیریهای دشوار، مثل همین مواجهه با پایان همکاری.
از منظر فلسفه اخلاق کانتی، حذف تدریجی و بیبیانِ نیروی انسانی بیآنکه گفتوگویی محترمانه و شفاف شکل بگیرد نقضِ صریح اصل عدالت و کرامت انسانیست. انسانها حق دارند بدانند که در کجای رابطه کاری ایستادهاند و چرا. سکوت و حذف پنهانی، نهتنها بیاحترامی به این حق است، بلکه نشانهایست از فقدان مسئولیتپذیری در سطوح رهبری.
در چهارچوب سرمایهداری اخلاقگرا نیز، رهبر وظیفه دارد بستری برای مشارکتِ اخلاقی ذینفعان فراهم کند—بستری که بر شفافیت، عدالت و مسئولیت استوار باشد. اگر پایان یک همکاری در سکوت و در سایهها رقم بخورد، این مسئولیت بهدرستی ایفا نشده است. در نتیجه، نهفقط آن فرد که تمام بافت فرهنگی سازمان آسیب میبیند.
از منظر اخلاق فمینیستی یا نگاه رابطهمحور، مسئله فقط قواعد نیست. رابطه انسانی به شناخت، گفتوگو و همدلی نیاز دارد. حذف تدریجی، شکلی از انکارِ رابطه است. انکاری که ریشه در ناتوانی ما برای همدلی و ترس از مواجهه دارد.
فلسفه و رهبران کسبوکار کتابیست برای تمام آنهایی که میخواهند فراتر از تکنیک، به عمق معنای رهبری فکر کنند. برای آنان که میدانند تصمیمهای لحظهای، تکیه بر نظامی از باورهای بنیادین دارند. این کتاب را بخوان، اگر رهبری هستی که میخواهی از ترس عبور کنی و به اخلاق برسی. یا آن را به مدیری هدیه بده که هنوز شهامت گفتن ندارد، یا شاید به رئیسی که صمیمیت ساختگی را به گفتوگوی صریح ترجیح میدهد.
سرمایهداری اخلاقگرا: Chapter 4: Mill: An Ethical Base for Capitalism (صفحه ۲۳)
فلسفه اخلاق کانتی و عدالت: ۱۴.۳ Deontology, Principles of Justice and Morality (صفحه ۱۲۷)